بررسی مسا ئل بهره وری و کیفیت در عمل:
مسائل Productivity&Quality که مدیران با آنها مواجه اند, در چهار مقوله زیر می گنجد.
1.تکنولوژی:به مواردی که به محصولات و خدمات مربوط می شوند.
2.روش شناسی/سیستم یابی:مسائلی که به سیستمهای مدیریت مربوط می شوند..
3.شایستگی و توانایی نیروی انسانی:مسائلی که به دانش,مهارت و نحوه برخورد مربوط می شود.
4.فضای(محیط)عملیاتی:آنچه به فرهنگ حاکم و شیوه مدیریت مریوط می شود.
حال جهت روشن کردن موارد فوق به تشریح آنها می پردازیم.
1-1:تکنولوژی:
مسائل تکنولوژی دو جنبه دارد:تکنولوژی محصول تولیدی(فر آورده);یعنی "مهند سی ایی که در خود محصول یا خدمت نهفته است"و تکنولوژی تولید ;یعنی ابزار ها و تجهیزاتی که برای ساختن و تولیدو یا خدمت رسانی به کار می روند . بدیهی است که هر چه تکنو لوژی تولید بهتر باشد امکان با لقوه برای ستانده با حجم بیشتر,کیفیت برتر یا هزینه کمتر یا هزینه پایین تر خدمت رسانی و به اختصار بهر ه وری بهتر,بیشتر است.
2-1:روش شناسی/سیستم یابی مدیریت:
روشهایی اجرایی وجود دارد که سازمانها با استفاده از آنها می توانند امور خود را کنترل کنند.این روشها تعیین می کنند که فعالیتها چگونه انجام شوند.روشهای مورد نظر,تلاشها را یکپارچه و اطلاعات را برای مدیریت ارائه می کنند;ودر حکم سیستم اعصاب مرکزی سازمانها هستند. اهداف و فرایند های کنترلی که برای کنترل عملکرد وظیفه ای به کار می روند عبارتند از : سیستمهای مدیریت تولید,سیستمهای برنامه ریزی و کنترل , رویه های گزارش دهی مدیریت,برنامه زمانبندی سفارش,سیستم های شماره گذاری قطعه و خرید,سیستم های کیفیت,رویه های استخدام,نظام های ارزیابی شغل,ساختار شغلی,سیستم های ارتباطی و...,و به اختصار تمام سیستم هایی که سازمان را به مدیریت و ساماندهی خود توانا کند.
3-1:شایستگی و توانایی نیروی انسانی:
توانایی کار کنان,مدیران و کار گران برای اجرای ا ثر بخش وظایف شغلی خود,خواسته ای اساسی برای بهره وری در سازمان است. کار کنان شایسته آنهایی هستند که می دانند چه انتظاری از آنها می رود و دانش و مهارتهای لازم برای انجام وظایف شغلی خود را همراه با تمایلات مناسب برای دستیابی به هدف دارند. این به معنی توافق در مورد الزامات عملکردی برای همه افراد در همه سطوح است, با تضمین اینکه تمام کارکنان در مورد آنچه از آنها انتظار می رود,به درستی آموزش دیده باشند و نیز داشتن رویه هایی برای نظارت مستمر و کنترل عملکرد نسبت به اهداف توافق شده,همراه با تدوین برنامه های بهبود عملکرد در موارد وجود کاستی و آموزش برای موقعیتهای جدید ترفیع یا انتقال افراد یا ورود تکنولوژی های جدید,و سر انجام اقدام به ارزیابی پیوسته از خواسته های شغلی در سازمان و از تواناییهای کار کنان برای تحقق آن خواسته ها,و تمایلشان به از بین بردن هر گونه "شکاف"که در مرور زمان پدید می آید.
4-1:فضای عملیاتی:
افراد در"محیط"یک سازمان کار می کنند.این فضا در گرایشهای کار کنان و شیوه مدیریت سازمان بازتاب می یابد و در عین حال سیستمهای ارزشی سازمان را منعکس می کند,رویه هایی ایجاد می کند که نشان می دهند نحوه انجام امور باید چگونه باشد,کدام اعمال سبب تشویق و کدام اعمال سبب نهی و تنبیه می شوند.
فضای عملیاتی مخرج مشترک معادله بهره وری است. این عامل نحوه برخورد افراد را تعیین می کند و این بر خوردها تعیین کننده روابط و اعتقاد ها هستند.مثلا ارتباط واحد فروش با تولید یا طراحی و ساخت اگراز نوع تعامل اثر بخش باشد فرصت "بهره ور" بودن را ایجاد می کند,و اشتیاق برای موفقیت سازمان بالا می رود.فضای عملیاتی در سازمان های "سنتی"بازتاب مدل اقتدار پدر/فرزندی در خانواده است.
مدیران ,"فرزندان"روسای خود و "والدین"زیر دستان خویشند ,یعنی آنکه دستورالعملهایی را از بالا می پذیرند و به زیر دستان خود می گویند که چه کنند.سبک مدیریت سنتی بهای لازم را به کار تیمی و کاربری موثر منابع نمی دهند و برای شرایط جاری مناسب نیست.با اندکی تامل در میابیم ,افزایش آهنگ تغییر تکنولوژی ,دوره های زمانی کوتاهتر ,نیروی کار آموزش دیده تر,مشتریان متقاضی تر,رقابت های تنگا تنگ و خشن در دهکده جهانی و...,همه به اساس ساختار های "سنتی"حمله کرده است.امروزه اغلب ,زیر دستان در مورد چگونگی انجام وظایف شغلی خود,از مدیرانشان بیشتر می دانند.داشتن این دانایی نیاز به مدیریت دانش و مشارکت و در گیری بیشتر در کار,چه درمحدوده واحدهای کارکاردی و چه در ارتباط متقابل بین این واحدهاست. در واقع,مدیران از طریق کار تیمی با کار کرد متقابل است که می توانند سود کامل را از امکانات و منابع جدید ببرند.
شیوه مدیریت سنتی با فلسفه نهاد ین تکنیکهایی چون مدیریت کیفیت جامع (TQM), تولید به موقع (JIT) ,کاهش زمان چرخه,بر نامه ریزی نیروی انسانی ,نظامهای باز نگری مبتنی بر هدف عملکرد و...,تناقض دارد.در عمل,شیوه سنتی سبب شکست این گونه اقدامات می شود.